یه سلام میکنم به تمام دوستان راستی ازوقتی دانشگا تعطیل شدم دارم یکاری میکنم که نباید میکردم ولی باز ازخداغافل شدیم اما باز امشب به خدا قول میدم که دیگه اینطوری نشه راستش خیلیا نمیدونن فیسبوک دارم شاید باید بدونن که اینجام ولی خب به شرایطی نمیتونم بهشون بگم دریه شرایطی ک حتی نمیتونم ازاینجا برم چون دارم درامد کسب میکنم و نمیشه که حذف کنم ولی خب اوکی تصمیم گرفتم پست نزارم یاشاید دلم تنگ شد بزارم ولی دیگ مثل قبل نباش الان چندروزیه که صدقه نمیدم از اونورم روزی نمیگیرم از خدا، والا نمیدونم چرا اینجوری شد زندگیم داشتم عالی زندگی میکردم یهو یکی اومد اینجوری شد هم دیگ خدا نگام نمیکنه هم اینک اون نفس چی عماره بود اون یکیم که باعث عذاب وجدان میشه نمیاد سراغم که عذاب وجدان بگیرم ولی باز خدایا شکرت که هستم نفس میکشم منک نخواستم اینجوری بشه ولی اخه چرا اینجوری شد درستم کن خدا شاید اینه دیگه شکرت نمیکنم ولی بازم هوامو داشته باش بقول شاعر میگ نزدیکتری از رگ گردن!!! تو اگه نخوای سر یک صدم ثانیه بهم میریزه زندگیمون و میمیریم 
(ما همه از خاکیم دوباره برخاکیم)
(A.r.k) 94.12.22